باز هم برای تو.........


Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

نمی توانم دست از نوشتن برکشم..تنها درمان درد بی درمانم با نوشتن رام میشود..اشک ها روی برگه می چکد و جوهر خودکارم در میان قطرات اشک پخش میشوند..باز هم دارم برای تو مینویسم..امشب تو از من خواستی رهایت کنم؛تنهایت بگذارم؛بودنم برایت دیگر باعث آزار شده..من نمی توانم چهره ات را غمگین و پر درد ببینم..نمی خواهم تحملم کنی..

من می روم....

می روم تنها برای تو می نویسم..تنها برایت دعا میکنم..تنها....

نمی دانم چه کنم؟!!هنوز باورش دشوار است..تو رفته ای؟؟؟؟؟؟..

دیگر نمی دانم به چه کسی از دردهایم بگویم؟!!..در اوج نا امیدی با صدای چه کسی آرام گردم؟؟؟..تو رفته ای.............

خوشبختی تو آرزوی من است....اما چطور تو را در آغوش دیگری تصور کنم............خداااااااااااااااااااا.....

حسرت دیدارت در دل پر از دردم مانده و حال تو رفته ای.........................

می دانم این رفتن بی بازگشت است..می دانم اما در انتظار آمدنت ثانیه شماری می کنم...

شب ها برایت می نوسم و صبح ها به امید اینکه تو در گوشه ای از جهان چشم باز میکنی و بیدار می شوم....اگر روزی بدانم چشمانت دیگر تا ابد خفته اند و بیدار نمی شوی بدان من هم دیگر نخواهم بیدار شد ...

نمی دانم ..آیا هنوز باورت نشده است من دومین مجنونم؟؟؟من عشق را طی کردم و حال به جنون رسیدم..من جنون یافتم از عشق تو...............

اما تو به عشق هر کی هستی باش عشقم...

دوستت دارم

عاشقانه

دیوانه وار

مجنون وار........................






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png


1 / 9 / 1390 5:25 بعد از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§